هوشنگ ابتهاج، معروف به ه. الف. سایه، یکی از شاعران معاصر ایران است که در زمینه غزلسرایی و سرودن اشعار نو نیمایی مهارت ویژهای دارد. این شاعر بااستعداد گیلانی، غزلهایش را به سبک شاعران پیشین مانند سعدی و حافظ با زبانی سنتی میسراید و اشعار نوینش با زبانی معاصر به بیان مسائل اجتماعی و انسانی میپردازد. هوشنگ ابتهاج یکی از گنجینههای ارزشمند ادبیات و شعر فارسی به شمار میآید. او در اسفند ماه سال ۱۳۰۶ در شهر رشت به دنیا آمد و در نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ از دنیا رفت.
او نمیخواست شناخته شود، اما میگفت که بخش زیادی از آنچه میخواهد بیان کند را میداند و به عبارتی، راهی برای بیان آن پیدا کرده است. «سایه» اما به قول شفیعی کدکنی در جایگاهی بلند ایستاده بود که نیازی به انکار دیگران نداشت.

«من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» بودم. بعد از من سه دختر به دنیا آمدند و همچنین یک پسر قبل از من به دنیا آمد که زود از دنیا رفت. برای خانوادهام بسیار مهم بودم و به شدت عزیز و لوس بار آمده بودم؛ خودسر، خودرای و از خود راضی! تا سن دوازده یا سیزده سالگی، اگر کسی از مادرم درباره حال من میپرسید، به شدت گریه میکرد و میگفت که پسری دارم که دیوانه است. هرچه میگفتند: خانمجان! پسربچهها اینطور هستند و بزرگ میشوند، عاقل میشوند، او میگفت که دیگر کی میخواهد عاقل شود؟»
بخش از زندگی نامه هوشنگ ابتهاج
این متن بخشی از زندگینامه خودنوشت «سایه» است که در شماره سیوچهارم نشریه منتشر شده است.
آغاز زندگی شاعری هوشنگ ابتهاج را میتوان از «نخستین نغمهها» آغاز کرد؛ او این اثر را در سال ۱۳۲۵ و در اوایل جوانی منتشر کرد. پس از آن، «گالیا» به منبع الهام عاشقانههای «سایه» تبدیل شد. ابتهاج در جوانی به دختری ارمنی به نام «گالیا» که در رشت زندگی میکرد، دل باخته بود و این عشق باعث سرودن شعرهای عاشقانهای شد که در آن دوران خلق کرد. سالها بعد، او شعری با عنوان «دیرست گالیا…» نوشت که به همان روابط عاشقانه و مسائل سیاسی ایران اشاره داشت.
نام هوشنگ ابتهاج با غزل گره خورده است؛ اما او به عنوان یکی از موفقترین شاعرانی شناخته میشود که به سبک نیما روی آورده است. شعر نوآورانه سایه، از نظر حال و هوا و تماشا، با دیگر اشعار متمایز است. قریحه قوی، آشنایی و نزدیکی با دیوانهای قدیم در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را شکل داده است. (مجلۀ شعر، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، شماره ۹)نقل است که «سایه» در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن «هنر شیراز» میپردازد که ابراهیم باستانی پاریزی در سفرنامۀ معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن شعرهای سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند.
اما خوانده شدن شعرهای ابتهاج از دهۀ پنجاه و با حضور در رادیو آغاز شد، تعدادی از غزلها، تصنیفها و شعرهای نیمایی او توسط کسانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شدهاند.
نقل شده است که «سایه» در سال ۱۳۴۶ در جشن «هنر شیراز» به شعرخوانی در آرامگاه حافظ پرداخت. ابراهیم باستانی پاریزی در سفرنامه معروفش (از پاریز تا پاریس) به استقبال و هیجان شرکتکنندگان پس از شنیدن شعرهای سایه اشاره کرده و مینویسد که تا آن زمان هرگز تصور نمیکرد که مردم اینچنین از شنیدن یک شعر نو هیجانزده شوند.
شعرهای ابتهاج از دهه پنجاه و با حضور در رادیو به گوش مردم رسید. تعدادی از غزلها، تصنیفها و شعرهای نیمایی او توسط هنرمندانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شدهاند.
امیرهوشنگ ابتهاج در یکی از آخرین جلسات خود در سال ۹۹ با مخاطبانش بیان کرد که حدود ۸۰ سال است که با زبان شعر آشناست و احساس میکند که بخش زیادی از آنچه میخواهد بگوید را میداند و راهی برای بیان آن یافته است. با این حال، او معتقد است که تنها ۲۰ درصد از آنچه در درونش وجود دارد را در شعرهایش به تصویر کشیده و این حداقل را کافی نمیداند. او همچنین به این نکته اشاره کرد که در هنر ایران، اغلب هنرها به صورت ترکیبی از هنرهای دیگر وجود دارند و آرزو داشت که گوینده و شنونده بتوانند رازهای بیان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
یکی از معروفترین اشعار او، «ارغوان» است که علیرضا قربانی نیز آن را اجرا کرده است. ابتهاج دربارهی چگونگی سرایش این شعر توضیح داده که درخت ارغوانی در خانهای که سالها پیش در تهران زندگی میکرده، وجود داشته و زمانی که دیگر در آن خانه نبوده، این شعر را به یاد آن خانه و درخت سروده است.
«سایه» در مورد اجرای قطعه «ارغوان» از رضایت شنوندگان صحبت میکرد و در عین حال اعتقاد داشت که این شعر برای آواز و تصنیف طولانی است. او اشاره کرد که بخش زیادی از آن حذف شده و برخی از ابیات به نوعی ناقص و نامنظم به نظر میرسند، اما به طور کلی حال و هوایی که این شعر ایجاد کرده، تا حدی در خود شعر مشهود است.





